RSS " />
قبل از این که به رسانههای امروزی و نقش آنها در شاد نگه داشتن جوامع بپردازیم، بیایید سفری داشته باشیم به هزاران سال پیش؛ زمانی که انسانهای نخستین، به نوعی با حرکات دست و صورت و بدن خود و یا با بهرهگیری از نشانههای پیرامون خود، با یکدیگر و با محیط اطراف، ارتباط برقرار میکردند. کمکم و با افزایش تجربه و مهارت، سرانجام، انسان نئاندرتال»1 توانست برای اوّلین بار، شروع به برقراری نوعی ارتباط کلامی بسیار ابتدایی ـکه بیشتر به صورت فریاد زدن بودـ، با همنوعان خود کند. این روند، تا حدود پنجـشش هزار سال قبل ادامه یافت تا این که زبانی کاملاً توسعهیافته، به وجود آمد.2 پس از آن بود که دنیای جدیدی از روابط و کُنشهای عمیق اجتماعی، بین انسانها با یکدیگر، شکل گرفت و انسانها توانستند با به کارگیری کلمات، به بیان احساسات و عواطف خود نسبت به همنوعان و به اشتراک گذاشتن آگاهیها و تجربههای خود با دیگران بپردازند و این تجربیات را از طریق گفتگو و سینه به سینه، به نسلهای بعد، منتقل کنند. تأثیر این رابطه شفاهی، به حدّی بود که کمکم، باعث پیدایش اسطورهها و افسانههایی کهن در میان اقوام مختلف گردید که در اداره جامعه و تصمیمگیریهای اجتماعی و فردی افراد، نقش بسیار مهمّی را بازی میکردند، به طوری که میتوان گفت تا سالهای متمادی، پایه و اساس زندگی فردی و اجتماعی آدمی، بر پیروی از این اندیشهها و تجربیات گذشتگان، شکل میگرفت و این تجربیات، در تمام جوانب زندگی آنها رسوخ کرده بود. این گفتگوی چهره به چهره بین انسانها و نسلها، ادامه داشت تا زمانی که وسیله ارتباطی جدیدی به نام خط» اختراع شد و آدمی توانست با آن، افکار و اندیشههای خود را از حالت گفتاری، به صورت نوشتاری و قابل دیدن برای دیگران درآورد. شاید بتوان مهمترین ویژگی خط را نسبت به گفتار، ماندگاری بیشتر و بُرد زیاد آن دانست، به طوری که انسانهای بیشتری میتوانستند با نوشتار» ارتباط برقرار کنند تا کلام»؛ انسانهایی که شاید کیلومترها و یا قرنها دورتر از مکان و زمانی بودند که آن نوشته، شکل گرفته بود و هرگز حتّی صدا و چهره کسی که نوشتههای او را میخواندند، نشنیده و یا ندیده بودند. بدین ترتیب، شیوه ارتباط بین انسانها، از حالت درونگروهی (درونقبیلهای) به حالت برونگروهی (برونقبیلهای) در آمد و با گسترش دامنه ارتباط، امکان انتقال تجربیات و آموختههای بشری، به تعداد بیشتری از مخاطبان، فراهم گردید و این جریان، در سال 1436م، با اختراع صنعت چاپ به وسیله گوتنبرگ، شدّت و عمق بیشتری یافت. انسان که تا بدین جا بر بُعد مکانی ارتباط با دیگران غلبه پیدا کرده بود، در جستجوی آن بود که بتواند بُعد زمان را هم از پیش رو بردارد، به طوری که هر لحظه که اراده کند، بتواند با دیگرانی که کیلومترها با او فاصله دارند، ارتباط برقرار کند؛ کسانی که نه آنها را دیده و نه میشناسد. و سرانجام با اختراع رادیو به وسیله مارکُنی و با افتتاح اوّلین فرستنده رادیویی (در سال 1920م، در لندن)، انسان توانست به این آرزوی دیرین خود هم دست پیدا کند و همزمان از طریق رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و... با میلیونها نفر در سراسر جهان، ارتباط برقرار سازد. این گونه بود که وسایل ارتباط جمعی (رسانهها)، شکل گرفتند و به مرور زمان، وارد زندگی انسانها شدند و جایگاه خود را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین عوامل در زندگی بشر عصر جدید، تثبیت کردند.
اگر بخواهیم به نقش رسانهها در شاد نگه داشتن جوامع بپردازیم، ابتدا باید با نقشهای اجتماعی وسایل ارتباط جمعی آشنا شویم و بعد، تأثیر هر کدام از آنها را در ایجاد احساس رضایت از زندگی مخاطبانشان بررسی کنیم. انسان، موجودی بسیار کنجکاو و جستجوگر است و یکی از مهمترین نیازهای او، نیاز به آگاهی یافتن از آخرین رویدادها و اتّفاقاتی است که در محیط پیرامونش رخ میدهند و همیشه به دنبال اخبار و مطالب و ایدههای نو است. پیشترها که رسانههای پیشرفته امروزی در کار نبودند، انسانها، با آتش و دود و چاپار و... اطّلاعات ضروری و مورد نیاز خود را ردّ و بدل میکردند؛ امّا رسانههای جدید، با انتشار تازهترین اخبارِ دورترین نقاط دنیا، حتّی در کمتر از چند ثانیه پس از وقوع آنها، از یک سو، احساس کنجکاوی انسان را برطرف میکنند و از سوی دیگر، با تأثیرگذاری در تصمیمگیریها، به او کمک میکنند تا با شناختی کاملتر از اوضاع و شرایط عمومی جامعه و حتّی جهان، بهتر بتواند نیازهای فردی و جمعی خود را مرتفع سازد، در برابر دیگران، راه و رسم شایستهتری را در پیش بگیرد و قضاوتهای درستتری داشته باشد، تا بتواند مسئولیتهای فردی و عمومی را با آگاهی کامل به عهده بگیرد. روزنامهها و رادیو و تلویزیونها، با پخش و گسترش اندیشههای نو، در واقع، وجدان اجتماعی افراد را بیدار میکنند و با آشنا ساختن آنان به اهمّیت اجرای برنامههای مهم مملکتی، توجّه سریع و وسیع همگان را به لزوم تحوّلات اساسی (از قبیل: تعدیل ثروت، مبارزه با بیسوادی و گسترش وسایل رفاه اجتماعی)، جلب میکنند و آنان را برای شرکت در زندگی عمومی و دفاع از حقوق فردی و اجتماعی و قبول مسئولیتهای بیشتر، آماده میسازند. در این جا باید به نقش رسانههای آزاد و مستقل در دفاع از حقوق شهروندی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مخاطبان خود، اشاره کرد که در بسیاری از موارد، با بیدارگری افکار عمومی و رساندن اطّلاعات و اخبار مهم ـکه رسانههای دیگر از ارائه آنها به مردم، خودداری میکنندـ، باعث روشنگری در بین مردم میشوند و چه بسا زمینههای احقاق حقوق و توسعهیافتگی ملّتها را فراهم آورند. اگر به سیر تحوّلات سیاسی دو قرن اخیر توجّه نماییم، مشاهده میکنیم که مطبوعات، در دو قرن گذشته، در مبارزان آزادیخواهی ملل جهان، تأثیر قاطع داشتهاند و در میدان این مبارزات، برای طرد استبداد و کسب دموکراسی و رسیدن به حقوق شهروندی، از سلاحهای بُرّنده سیاسی بودهاند.3 برای نمونه، میتوان به نقش شبنامهها، نوارهای صوتی، اطّلاعیهها و اعلامیههای مردمی (رسانههای در دسترس آن زمان)، در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اشاره نمود. پس رسانهها، با کمک به ارضای حس کنجکاوی آدمی و کمک به او در کسب موفّقیتهای بیشتر در زندگی و رسیدن به آگاهیهای حقوقی و سیاسی، به منظور احقاق حقوق خود (در جامعه و جهان)، به نوعی، در ایجاد احساس رضایت بیشتر در زندگی انسان، مؤثّرند.
اگر نیمنگاهی به سیستم سنّتی آموزش داشته باشیم، متوجّه خواهیم شد که آموزشهای سینه به سینهای که از پدران به فرزندان منتقل میشد و یا آموزشهای مکتبخانهای و مدرسهای و حتّی دانشگاهی، دیگر جوابگوی نیازهای امروز بشر نیستند؛ چرا که عمق و گستره علوم و دانستههای بشر قرن بیست و یکم، آن قدر زیاد شده است که دیگر با چند کتاب و جزوه، نمیتوان آنها را منتقل کرد. این جاست که اهمیت وظیفه آموزشی وسایل ارتباطی در جوامع معاصر، مشخّص میشود، به طوری که بعضی از جامعهشناسان، معتقدند که وسایل ارتباطی، با پخش اطّلاعات و معلومات جدید، به موازات کوشش معلّمان و استادان، وظیفه آموزشی انجام میدهند و دانستنیهای علمی و فرهنگی و اجتماعی دانشآموزان و دانشجویان را تکمیل میکنند. البته وظیفه آموزشی وسایل ارتباطی، به دوران تحصیل افراد محدود نمیشود و کسانی که از مدارس و دانشگاهها فارغ التحصیل میگردند و وارد زندگی اجتماعی میشوند نیز ناچارند برای افزایش و گسترش معلومات خود، همیشه از پیامهای وسایل ارتباطی استفاده کنند و بدین ترتیب، وسایل ارتباطی، در عین حال که برای آموزش بسیاری از رشتههای علمی به معلّمان و استادان کمک مینمایند، به همراه مدارس و دانشگاهها و حتّی در بسیاری موارد، خیلی جلوتر از آنها، نقش آموزش همیشگی خود را دنبال میکنند.4 در ضمن، نمیتوان از نقش مشاوره و راهنمایی کارشناسان رسانههای جمعی در مورد افزایش مهارتهای زندگی و شغلی افراد و خانوادهها، چشم پوشید. این آموزشها، با افزایش مهارتهای شغلی و آموزش مهارتهای زندگی به افراد جامعه، موجب افزایش درآمد و ارتقای سطح زندگی فرد و خانواده، اصلاح روابط بین فردی و خانوادگی، روابط کارگران با کارفرمایان، کارمندان و فروشندگان و کسانی که انواع خدمات اجتماعی را به افراد جامعه ارائه میدهند با مشتریان و ارباب رجوعها و نیز اصلاح روابط اجتماعی بین عموم مردم با یکدیگر میشوند. مشخّص است که در چنین جامعهای با این حجم بسیار زیاد اطّلاعات و روابط پیچیده اجتماعی، کسی موفّقتر و شادتر زندگی خواهد کرد که بیشتر از دیگران بداند و در جریان علوم و دانشهای روز جامعه زمان خود قرار بگیرد و نیز مهارتهای بیشتری برای ارتباط برقرار کردن صحیح با دیگران، در عرصههای مختلف اجتماع داشته باشد. مجلّات تخصّصی، روزنامهها، شبکههای آموزشی رادیو و تلویزیونی و وبسایتهای آموزشی در شبکه جهانی اینترنت، هر کدام به نوبه خود، قسمتی از این آموزشها را در اختیار مردم قرار میدهند و باعث افزایش سطح دانش و مهارت و اعتماد به نفس آنها و در نهایت، افزایش رضایت آنها از زندگی خواهند شد.
هنوز هم در بعضی از روستاها، میتوان پیرمردانی را مشاهده کرد که در میدان اصلی روستا، دور هم جمع میشوند و از خاطرات گذشته خود و تجربههای تلخ و شیرین زندگیشان، با یکدیگر صحبت میکنند. اینان را میتوان بازماندگان استفادهکنندگان نسل اوّل رسانهها (ارتباطات شفاهی و چهرهبهچهره) قلمداد کرد که برای پُر کردن اوقات فراغتشان، از گفتگوی مستقیم با یکدیگر استفاده میکردند و خاطرات و تجربیات خود را در جمع، با دیگران به اشتراک میگذاردند و یا احیاناً به بازیهای گروهی میپرداختند و گاه برای صله رحم، به دیدار اقوام و آشنایان دور و نزدیک میرفتند تا از نزدیک با آنها ملاقات و صحبت کنند و از این گفتگو و رابطه مستقیم با دیگران، لذّت میبردند. مهمترین ویژگی این نوع ارتباط، ایجاد و تقویت روحیه جمعگرایی در بین افرادی است که این نوع رابطه را برای تعامل با یکدیگر انتخاب کردهاند. امّا پس از اختراع چاپ، این روابط جمعگرایانه، کمکم جای خود را به انزواطلبی و فردگرایی دادند؛ چرا که افراد، دیگر مجبور نبودند در جمع دوستان و اقوامشان حضور داشته باشند؛ بلکه برای پُر کردن اوقات فراغتشان، به خواندن روزنامه، کتابهای علمی، رمان و... روی میآوردند و بدین ترتیب، از طریق آشنایی با تجربه نویسندگان آن آثار، خود را در جهان، بزرگتر و گاه رؤیایی و خیالانگیز، احساس میکردند و از این خیالپردازیها و تصویرسازیهای ذهنی، لذّت میبردند و به نوعی، در فضای رمانها و مطالبی که خوانده بودند، زندگی میکردند. پس از سال 1920م، با ورود رادیو و تلویزیون به درون خانههای مردم، دیگر کتابها و مطالب روزنامهها، رونق گذشته خود را از دست دادند و جای خود را به برنامههای سرگرمکننده و تفریحی و آموزشی و خبری مانند: خبرها، گزارشها و داستانهای مصوّر مطبوعات، برنامههای موسیقی و هنری رادیوها و تلویزیونها، فیلمهای متنوّع تلویزیونی و سینمایی و... دادند که هر روز از هزاران شبکه رادیویی و تلویزیونی، پخش میشدند. از آن جا که در هر جامعهای، هنجارهای اجتماعی و دینی و یا حتّی تکنولوژیکی وجود دارد که به انسان، اجازه نمیدهند دست به هر کاری بزند و به نوعی، او را در چارچوب قوانین و مقرّرات، محدود میکنند، مخاطبان رسانههایی چون رادیو و تلویزیون، میتوانند با فرافکنی و همذاتپنداری با قهرمانان قصّهها و فیلمها، برای مدّتی هر چند کوتاه، خود را به جای آنها قرار دهند و آرزوها و تمایلاتی را که در دل دارند، ولی به خاطر رعایت آداب و رسوم و محرّمات جامعه، از بیان آنها خودداری میکنند، در خارج از فضای ذهن خود، مجسّم ببینند و به نوعی، هنجارشکنی را تجربه کنند و یا با خواندن رمان و یا دیدن فیلمهای تخیلی، به آرزوهای دستنیافتنی خود برسند و از آن لذّت ببرند. به عقیده گروهی از کارشناسان، بعضی از برنامههای رادیو و تلویزیون، حتّی میتوانند با انتشار اخبار و داستانهای جنایی و پلیسی، بسیاری از بیماریهای روانی را که ریشه در عقدههای سرکوب شده و تمایلات خشونتآمیز و ناخودآگاه دارند، در افراد جامعه درمان کنند و یا باعث جلوگیری از بروز چنین رفتارهایی در سطح اجتماع شوند.5 نقش تفریحی و سرگرمکنندگی رادیو و تلویزیون، به حدّی بود که نه تنها توانست اوقات فراغت افراد را پُر کند، بلکه از آن جا که مانند صحبت کردن و خواندن، نیاز به تمرکز زیاد نداشت، خود را به عرصههای کاری افراد هم کشانید و در واقع، به یکی از همکاران انسان عصر مُدرن، تبدیل شد که در موقع کار کردن، آشپزی کردن، رانندگی کردن و...، همواره همراه او بود. رادیو و تلویزیون، هر چند که به انسان اجازه دادند که خود را در یک فضای اجتماعی مجازی بزرگتر و در ارتباط با افراد بیشتری احساس کند و از این که جزئی از این جامعه بزرگْ به شمار میاید، احساس رضایت کند؛ امّا از آن جا که به او اجازه نمیدادند که با این توده عظیم مخاطبان، به طور مستقیم ارتباط برقرار کند، قدرت ابراز وجود و اظهار نظر کردن را از او گرفتند و به عبارتی، او را به یک مصرفکننده صِرْف و منفعل، تبدیل کردند که فقط میتوانست از هر آنچه در اختیارش قرار میدادند، لذّت ببرد و یا با آنها در درون خود، مخالفت کند. این روند، ادامه داشت تا این که ظهور اینترنت، این انفعال را از بین بُرد و به مخاطب، اجازه داد که بدون محدودیت، با میلیونها انسان دیگر، با عقاید و اندیشههای متفاوت و حتّی زبانها و فرهنگهای گوناگون، ارتباط برقرار کند و عقاید و نظرات آنها را بشنود و خودش هم بتواند عقاید و نظراتش را به آنها اعلام کند. در واقع، این شبکه جهانی اطّلاعرسانی، توانست میدان کوچک روستایی را که در گذشته، پیرمردان در آن جمع میشدند و اوقات فراغتشان را با گفتگو با یکدیگر در آن جا سپری میکردند، به گونهای وسعت ببخشد که تمام مردم جهان، با هر سن و عقیده و مسلک و زبانی، بتوانند در میدانی به وسعت تمام کره زمین، با یکدیگر به گفتگو بنشینند و از طریق اتاقهای گفتگوی مجازی، به خانههای یکدیگر سر بزنند و از اوضاع و احوال اقوام و دوستانی که در شهرها و کشورهای دیگر زندگی میکنند، باخبر شوند و به نوعی، صله رحم مجازی به جا بیاورند. در واقع، اینترنت، مقدّمات شکلگیری دهکده جهانی» را فراهم آورد. گذشته از کارکردهایی که در بالا به آنها اشاره شد، رسانهها (مخصوصاً رسانههای ملّی و فراگیر) میتوانند با ایجاد نوعی همگونی در جامعه، همسو کردن نظرات و سلایق افراد، جلوگیری از تنش، و ایجاد وحدت و یکپارچگی در دفاع از میهن و تقویت ارزشهای اجتماعی در یک جامعه، در ایجاد فضایی همگون و بدون درگیری کمک کنند، که اگر از جنبههای سیاسی و تحمیل تفکّرات گروه حاکم به توده مردم، صرف نظر کنیم، این فضای یکپارچه و همگون، میتواند زمینهساز نوعی آرامش و آسایش در روابط بین مردم با یکدیگر در سطح اجتماع باشد.
1. نئاندرتال: گونهای از انسانها هستند که در اروپا و قسمتهایی از آسیای غربی سکونت داشتند. اوّلین نشانهها از نئاندرتالهای اوّلیه، به حدود 350 هزار سال پیش در اروپا برمیگردد (به نقل از دانشنامه آزاد ویکی پدیا). 2. ارتباطشناسی، مهدی محسنیانراد، تهران: سروش، ص490. 3. وسایل ارتباط جمعی، کاظم معتمدنژاد، تهران: دانشگاه علّامه طباطبایی، ص5. 4. همانجا. 5. همان، ص8. حدیث زندگی :: خرداد و تیر 1387، شماره 41
|